وجود خدا...!

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت و دربین كار گفت‌ وگوی جالبی بین آرایشگرو مشتری در مورد خدا صورت گرفت...

آرایشگر گفت:

من باور نمی‌كنم كه خدا وجود داشته باشد.

مشتری پرسید:

چرا؟

آرایشگر گفت:

كافیست به خیابان بروی و ببینی، مگر می‌شود با وجود خدایی مهربان این همه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتری چیزی نگفت:

از مغازه بیرون آمد. مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و كثیف. با سرعت به آرایشگاه برگشت و به آرایشگر گفت: می‌دانی! به نظر من آرایشگرها وجود ندارند

آرایشگر با تعجّب گفت:

چرا این حرف را می‌زنی. من اینجا‌ هستم و همین الآن موهای تو را مرتّب كردم.

مشتری با اعتراض گفت:

پس چرا كسانی مثل آن مرد، بیرون از آرایشگاه وجود دارند؟

آرایشگر پاسخ داد:

آرایشگرها وجود دارند، فقط مردم به او مراجعه نمی‌كنند.

مشتری گفت:

دقیقاً همین‌طور است؛ خدا وجود دارد، فقط مردم به او مراجعه نمی‌كنند. برای همین است كه این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد..

واحد فرهنگی مجمع محبان باب الحوائج حضرت ابوالفضل(ع) شهرستان بهشهر