خبرنگار:


ترکش خمپاره پیشونیش راچاک داده بود روی زمین افتاده و زمزمه می کرد


دوربین را برداشتم و رفتم بالای سرش


داشت آخرین نفساشو می زدازش پرسیدم این لحظات آخرچه حرفی برای مردم دارید


با لبخند گفت: از مردم کشورم می خواهم وقتی برای خط کمپوت می فرستند


عکس روی کمپوت ها رو جدا نکنند گفتم داره ظبط میشه       


برادریه حرف بهتری بگوباهمان طنازی گفت:آخه نمی دونی سه بار بهم رب گوجه افتاد




واحد فرهنگی مجمع محبان باب الحوائج حضرت ابوالفضل(ع) شهرستان بهشهر